شبی دیدم ، توی خوابم
ته دریا ، زیر آبم
زیر آبها ، می زنم ساز
توی آبها ، می خونم باز
شبی دیدم ، توی خوابم
روی ابرا ، پیش ماهم
ماه و ناهید ، من و خورشید
خدا تا صبح ، ما رو می دید
در نزن که بازه در، واسه حرفای تازه تر
سواره کلمات بشیم کم کم ، اگه پایه ای بشین ترکم
دربست بریم به مرکز که ، مرحم بدیم به هر زخمه
هر کس که سیره از درد و پس حرکت به زیر هم کف
چپ و راست به هر در زدیم ، سبک رپ و راک و از دست ندیم
مثل برق و باد و از هر طریق درد و رنج مارو هرکس ندید
میدونی که کسی پشت ما نیست واسه دستگیریم این مژدگانیست
پس میشه رشد ما ریسک ولی اینا مانع رشد ما نیست
تا صبح شد ، زنگ ساعتا در اومد
بازیِ شبونم بازم مُرد
تا صبح شد ، بوق ماشینا در اومد
آبی بیکران بازم مُرد
شور پرواز، ته دریا
بازی موج ، روی ابرا
دوباره صبح ، دوباره رنگ
دوباره روز، دوباره جنگ
دیدگاه های شما