ویرایش
کاربر 5266660
خرید اشتراک
خانه جستجو موسیقای من پروفایل
4.2 /5 3.4k امتیاز دهید 297,398

داد درویشی از سر تمحید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش بروی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد
گفت که در دوزخ هر چه گردیدم درکات جهیم را دیدم
آتش و هیزم و زغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
زاتش خویش هر کسی می سوخت
زاتش خویش هر کسی می سوخت
زاتش خویش هر کسی می سوخت
زاتش خویش
زاتش خویش هر کسی می سوخت
هی هی هی
زاتش خویش هر کسی می سوخت

دیدگاه های شما

کافیه
جنگ و دعوا
کافیه
جا چنگ رو اعصاب
نمیخواد با سر
بری تو دیوار
نمیخوام بشنوم
صدای جیغات

میذارم میرمش
نمیخوام دیگه ببینمش
میذارم میرمش
نمیخوام دیگه ببینمش

میدونی کله شقمو
تو با قلبمو
میکنم میندازم دور
تا راحت شی
نمیخوای آدم شی

میذارم میرمش
نمیخوام دیگه ببینمت
میذارم میرمش
نمیخوام دیگه ببینمش

توی مریضو
چه به منه روانی
تو بغلت
جایی برا هوا نیست
کاش از اول
نمیدیدمت
خستم ازت
حتی از عطر پیرهنت

توی مریضو
چه به منه روانی
تو بغلت
جایی برا هوا نیست
کاش از اول
نمیدیدمت
خستم ازت
حتی از عطر پیرهنت

توی مریضو
چه به منه روانی
تو بغلت
جایی برا هوا نیست
کاش از اول
نمیدیدمت
خستم ازت
حتی از عطر پیرهنت

توی مریضو
چه به منه روانی
تو بغلت
جایی برا هوا نیست
کاش از اول
نمیدیدمت
خستم ازت
حتی از عطر پیرهنت

توی مریضو
چه به منه روانی
تو بغلت
جایی برا هوا نیست
کاش از اول
نمیدیدمت
خستم ازت
حتی از عطر پیرهنت

توی مریضو
چه به منه روانی
تو بغلت
جایی برا هوا نیست
کاش از اول
نمیدیدمت
خستم ازت
حتی از عطر پیرهنت

song image
۵:۳۸ ۰:۰۰

ترک‌های بعدی

ترک‌های بعدی