دیریست کین آشفته دل
گم کرده ره دنبال تو
در گلشن و در بوسه تا
میجوید او تمثال تو
با چشم سر میجویدت
با چشم دل میپویدت
خالی ز تو این دیدگان
این سینه مالامال تو
این حال من احوال من
در حسرت و آمال تو
این روز من این سوز من
حال این منو این حال تو
حال این منو این حال تو
این وصف قیل و قال تو
این تیر روزی بخت من
وان صبح روشن فال تو
دیریست کین آشفته دل
گم کرده ره دنبال تو
در گلشن و در بوسه تا
میجوید او تمثال تو
عشقت به یه جان آمده
صبرم به پایان آمده
خون دل شیدای من
آخر شود پامال تو
این حال من احوال من
در حسرت و آمال تو
این روز من این سوز من
حال این منو این حال تو
حال این منو این حال تو
این وصف قیل و قال تو
این تیر روزی بخت من
وان صبح روشن فال تو
دیدگاه های شما