چقدر از فکر رفتنت
غم و وحشت به دل دارم
چقدر ترس چقدر آشوب
چقدر تشویش به دل دارم
کجا رفت اون غرورم
سر بلند و من منی ها چی شد
اون همه اعتماد به نفس و سرکشی هام
نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم
همه میخوان که من باشم و من از خودم سیرم
پر از آدم به دورم شب و روز حلقه بستن
ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم
نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم
همه میخوان که من باشم و من از خودم سیرم
پر از آدم به دورم شب و روز حلقه بستن
ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم
هوا بارونی و شب تاریک و دل تو دلم نیست
انگار جون میکنم طوفانی ام آرامشم نیست
سحر نزدیک و چشمای خیسم بیداره بیدار
نمیدونم چرا خواب خوشی بر بالشم نیست
نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم
همه میخوان که من باشم و من از خودم سیرم
پر از آدم به دورم شب و روز حلقه بستن
ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم
نمیدونم چرا آشفته حال و گوشه گیرم
همه میخوان که من باشم و من از خودم سیرم
پر از آدم به دورم شب و روز حلقه بستن
ولی انگار تک و تنها ته بن بست نشستم
دیدگاه های شما