یکم از دردی که چهل ساله کشیدم بکش
منم اونم که ته قصه رو دیدم به چشم
منم اونم که یه مش غریبه تا اومدن
خون بچه هامو پاشیدنش هی رو تنم
منم اون بغض و اعتراف با زورمو
ضجه های قبل مرگ یه خدا نورمو
منم اون کوله بری که تا کمر تا شده
با یه مشت حسرت و آرزوی مهسا شده
من بمیرم واسه زخمای جونامون
واسه ی کبودیای لگد و باتوم
اون که باید میبرید میرفتش اما موند، بمیرم
من بمیرم واسه حسرت یه هشتادی
واسه هر جواب ناحقی که پس دادی
اون فرشته ای که نیست تو جشن آزادی، بمیرم
اینا داغ یه مهاباد
داغ اهواز بی آبمونه
اینا آه مادرای حدیث و نیکا و کیانمونه
بچه هام پشتمن اینبار پر پروازمو از قفس بگیرن
واسه بچه هام بمیرم که دارن منو با دست خالی پس میگیرن
من بمیرم واسه زخمای جونامون
واسه ی کبودیای لگد و باتوم
اون که باید میبرید میرفتش اما موند، بمیرم
من بمیرم واسه حسرت یه هشتادی
واسه هر جواب ناحقی که پس دادی
اون فرشته ای که نیست تو جشن آزادی
بمیرم
دیدگاه های شما